فصل مشترک سطوح درمعماری ایرانی

Posted in :دپارتمان مرمت و حفاظت

Author:administrator

فوریه 26, 2019

بدون دیدگاه

  • فرامرز پارسی

یکی از  مهمترین ویژگی‌های معماری تاریخی ایران الگویی بودن اکثر مفاهیم آن می‌­باشد.
الگوهای فضایی ابعاد، هندسه و روابط فضاها را معین می­‌سازد والگوهای سازه­ای رابطه انواع سازه با فضاها را تعریف می­کند. و الگوهای جزئیات معماری مفهوم ساختن را مدون می­‌سازد. در میان الگوهای فراوان و متنوع جزئیات که تزئینات –اندودها- پوشش­ها- پلکان- کف­­سازی‌­ها و … را شامل می­گردد. برخورد سطوح نیز نیازمند جزئیاتی تعریف شده و بالطبع الگویی بوده است . این الگوها هم در مفهوم معماری و هم در تکنیکهای ساخت معنی پیدا کرده­اند در این نگرش الگویی هر سطحی که هویت مستقل و تعریف شده داشته باشد در ملاقاتی تعریف شده به استقبال سطوح هم­جوار خود می­رود اگر حضور عنصری واسط در محل ملاقات، چشم را آماده عبور از سطحی به سطح دیگر می­کند دلیلی اجرایی نیز برای آن موجود است. در هر اتصال به دلیل تغییر جهت- تغییر مصالح و یا تغییر شکل سازه­ای، نقطه ضعفی به وجود می­آمده است این نقطه ضعف می­بایست با حضور چیزی اضافه تقویت شود همه این عناصر واسط یا به لحاظ بصری یا به دلیل سازه­ای دست به تقویت محل نقطه ضعف در اتصال دو سطح می­زنند بدیهی است این حجم اضافه که نقش اتصال دهنده را ایفا می­کند می­بایست با سایر الگوهای فضایی و تزیینی ارتباطی منطقی برقرار کند. در این مقاله مهمترین انواع برخورد سطوح را با رایج‌­ترین عناصر واسط مورد بررسی قرار داده­ایم.

فصل مشترک زمین و ساختمان

شاید محل اتصال نمای ساختمان به زمین مهمترین فصل مشترک دوسطح با دو مفهوم متفاوت از یک ساختمان باشد. برای این ملاقات سناریو­های متفاوتی نوشته شده است که می­توان به شرح زیر نام برد:

  • ازاره آجری: این ازاره از یک حره خیلی ساده به ارتفاع 10 تا 20 سانتیمتر تایک قاب آجری تزئین­‌دار به ارتفاع حداکثر 150 سانتی متر معمول بوده است.قاب‌های آجری معمولاً دارای تزئین بوده‌­اند که تزئینات آجرکاری سطح و گاه با گره برجسته نیز رایج بوده است.
  • ازاره­‌های کاشی کاری: این ازاره­‌ها که معمولاً در قاب آجری قرار می­‌گرفتند به صورت کاشی معرق و 7 رنگ و معقلی بنا را بر روی زمین مستحکم می­‌ساخته­‌اند.
  • ازاره­‌های سنگی: این ازاره‌­ها که معمولاً درارتقاء تصور استحکام بسیار موفق هستند از طبیعی ترین فصل مشترک­‌های بنا با زمین می‌­باشد. ازاره سنگی ابزار خورده که محل نشستن آن بر روی زمین پیش آمدگی مقعری داشته از ساده‌­ترین انواع ازاره سنگی می‌­باشد. اما پلاک‌های سنگی بزرگ با ابتدا و انتها مشخص و نقوش برجسته از جمله کاملترین اشکال طلاقی ساختمان با زمین بوده است. این شیوه اتصال به زمین در مورد ستون‌ها به صورت پا ستون خود نمایی می­کرده است.

تقاطع بنا و آسمان

اگر چه آسمان مفهومی انتزاعی است اما وقتی به بنا می­نگریم انتهای بالایی بنا ابتدای آسمان است و به همین دلیل فصل مشترکی است بین بنا و آسمان و بدیهی است که معماران این محل ملاقات را به سادگی رها نمی­کرده­اند این برخورد را می­توان به شرح زیر دسته­ بندی نمود:

  • حره چینی: حره چینی ساده‌­ترین برخورد ممکن با فصل مشترک بنا وآسمان است که آجرها به صورت خطوط عمودی و اندکی بیرون زده ­تر از سطح نما چیده می­‌شوند این حرکت گاه تا چند پله تکرار می­شود.
  • آجر کاری: یکی از نمونه­‌های مرسوم ختم نمای ساختمان یک بانه آجر­کاری در زیر حره‌چینی می­‌باشد. که مجموعه متنوعی از آجرکاری های ساده و برجسته و معقلی و گره را شامل می­شود. در نمونه‌­هایی که این سطح بسیار بلند و پر تزئین می­باشد در واقع پوششی است برای آبروی پشت سر خود که در اواخر قاجاریه به آبروی لندنی مشهور شده بود.
  • لبه سنگی: این نوع از ختم بنا با همان ایده حره چینی در بناهای سنگی مورد استفاده قرار می­گرفته اما در دوره پهلوی اول گاه برای ختم نماهای آجری نیز مورد استفاده قرار می­گرفته است.
  • آجر لعاب­دار و کاشی: اگرچه استفاده از یک ­رج آجر پیش­‌بر لعاب­دار در لبه انتهایی نماهای بناهای آجری به نام گل­نو مرسوم بوده ولی به طور مشخص این شیوه در مورد نماهای کاشی­کاری متداول تر بوده و در این صورت مکمل این آجرهای لعاب دار یک ردیف کتیبه کاشی کاری بوده است که گاه با خطوط بنایی به صورت معقلی و گاه با خط نستعلیق و ثلث بر روی کاشی هفت رنگ صورت می­‌گرفته است.
  • شیر سر: شیرسر یک تظاهر حجمی تکرار شونده در زیر پیش آمدگی بام می­‌باشد که در معماری ایرانی از دوره­‌های قدیم بسیار متداول بوده این تظاهر یک دستک تزئین شده است که به فواصل 30 تا 50 سانتی متری عمود بر سطح نما بیرون می‌­آید تا بار پیش‌آمدگی سقف را به عهده بگیرد. اکثراً با مصالح چوبی و در برخی موارد با گچ و سنگ نیز اجرا شده و تزئینات پر تنوعی را در بر می­گرفته در مواردی که بیرون زدگی سقف ازحد معمول بیشتر باشد این شیر سرها به صورت دوتایی و برروی هم کار می­شده­ اند.
  • شیروانی مارکوفی: این شیروانی که در دوره رضاشاهی مرسوم شده برای گم کردن آبرو به جای استفاده از آجر و یا سنگ از ورق فلز استفاده می­­کرده و با توجه به امکانات تزئینی فلز، لبه بیرونی شیروانی دارای انواع انحناهای تزئینی می­شده است.
  • برخورد دیوار به دیوار: برخورد دو دیوار با یکدیگر به دو صورت مقعر و محدب مورد توجه معماران قرار می­گرفته در محل برخورد داخلی دیوارها که عموماً سطوح آنها از قاب‌های متوالی شکل می­گرفت بوده عملاً دوقاب که به یکدیگر می‌­رسیده تشکیل یک سطح پله­کانی را می­‌داده­‌اند است در صورتی که این برخورد در حیاط ها و میادین بوده و بر روی قا‌‌‌‌ب‌ها، تزئین نیم ستون وجود داشته درمحل برخورد یک ربع ستون شکل می‌­گرفته است. شاید مرسوم‌­ترین شکل فصل مشترک سطوح اتصال انواع قابها به یکدیگر بوده که این اتصال در برخی مواقع هویتی مستقل پبدا کرده ودر اکثر موارد به همان صورت ساده استفاده می­شده است. در برخوردهای °45 نیز از منطق مشابهی پیروی می­شده اما در برخوردهای محدب یعنی بیرون زده علاوه بر منطق برخورد دو قاب، پخ مدور و °45 نیز مرسوم بوده که به وسیله تزئیناتی پله­کانی و گاه با تزئینات مفصل­تری چون مقرنس به لبه بالایی بنا متصل می­شده است. جنس این تقاطع­‌ها عموماً متأثر از مصالح نما می­‌باشد ولی نمونه­‌های آجری با واسط سنگی در اواخر قاجار مرسوم شده بود.

اتصال دیوار به سقف:

اتصال دیوار به سقف با توجه به وجود 2 سازه قابی و طاقی در قالب دو گونه متفاوت قابل بررسی است.

الف: طاقی:
  • اتصال ساده: با توجه به اینکه طاق‌های ایرانی خود از هندسه دو قوس یپیروی می­‌کنند قوس پایینی می­‌تواند به عنوان واسط مطرح شود بنابراین برخورد قوس با دیوار بسیار ساده خواهد بود. اما در برخی نمونه‌­ها یک حره آجری یا یک ردیف قطار یا یک عقب رفتگی چنین وظیفه­­‌ای را به عهده می­‌گیرد. در مورد نشستن گنبد بر روی دیوار هم به دلایل سازه‌­­ای و هم به دلیل اهمیت فضایی گنبدخانه این اتصال بسیار مفصل بوده و یک ردیف و گاه دو ردیف قوس حدفاصل گنبد و دیوار قرار می­‌گرفته­‌اند.
ب: سازه قابی

در سازه­‌های قابی دو نوع اتصال مشخص وجود دارد.

  • گلویی: گلویی معمولاً یک قطاع ربع دایره است که بین دو سطح دیوار و سقف قرار می­‌گیرد ولی در بسیاری از موارد بخشی از قطاع دایره نبوده و به قطاعی از بیضی نیز شبیه می­‌گردد. در این گلویی­‌ها انواع گچ­بری و نقاشی قابل اجراست در مواقعی با خطاطی نیز پوشش داده می‌­شود. تنوع اجرای گلویی در معماری ایرانی کم­نظیر است.
  • قطار: قطار نوعی مقرنس است که به صورت خطی در حد فاصل سطوح افقی و عمودی قابل اجرااست این قطار بندی‌­ها در فضاهای داخلی با گچ- نقاشی آینه کاری و یا ترکیبی از همه این‌ها قابل اجرا می­‌باشد.

اتصال دیوار با در و پنجره:

اتصال سطوح دیوار با در و پنجره از داخل و خارج دارای منطقی متفاوت است در نمای خارجی معمولاً اتصال در و پنجره با نماهای آجری با یک قاب آجری برجسته انجام می‌­شود.

این قاب دورتادور می­‌چرخد و در اواخر قاجار و در دوره پهلوی اول در قسمت فوقانی از تزیین مضاعفی چون سنوری یا عناصری از معماری باروک و نئوکلاسیک بهره می­‌برده است. این قاب گاه به صورت سنگی نیز اجرا می­‌شده است.

در دیوارهایی که سطوح کاشی­کاری دارند نیز وجود یک برجستگی راه حل مناسبی است که با کاشی پوشش داده می­شده. در اطراف درهای اصلی مساجد یک قاب برجسته با کتیبه نویسی مرسوم بوده است. در سطوح داخلی این عمل به دو صورت اتصال زاویه­دار یا پخ انجام می­شده است.برخورد سطوح مختلف با بافت مشخص مانند کاه­گل سیم­گل و گچ و خاک با یک سطح گچی نازک انجام می­شود که اصطلاحاً شمشه­‌گیری گفته می­شود.

آنچه اشاره شد تنها نمونه­‌هایی رایج و حتی‌­الامکان بدیهی در معماری ایرانی بوده و طبعاً حکم قانون در طراحی را نداشته است با این وجود تلاش شده تا خواننده از این پس با دیدن بناهای ایرانی به مفهوم تقاطع سطوح توجه نماید.

  • این مقاله توسط پژوهشکده عمارت خورشید با همکاری فرامرپارسی- داود اسداله وش- آذر میرزایی- سارا امین و کاوه منصوری تهیه شده است. 
Share with others :
Follow us on Instagram
[instagram-feed id="2139073910"]

Categories

دسته بندی

بستن