یکی از مهمترین ویژگیهای معماری تاریخی ایران الگویی بودن اکثر مفاهیم آن میباشد.
الگوهای فضایی ابعاد، هندسه و روابط فضاها را معین میسازد والگوهای سازهای رابطه انواع سازه با فضاها را تعریف میکند. و الگوهای جزئیات معماری مفهوم ساختن را مدون میسازد. در میان الگوهای فراوان و متنوع جزئیات که تزئینات –اندودها- پوششها- پلکان- کفسازیها و … را شامل میگردد. برخورد سطوح نیز نیازمند جزئیاتی تعریف شده و بالطبع الگویی بوده است . این الگوها هم در مفهوم معماری و هم در تکنیکهای ساخت معنی پیدا کردهاند در این نگرش الگویی هر سطحی که هویت مستقل و تعریف شده داشته باشد در ملاقاتی تعریف شده به استقبال سطوح همجوار خود میرود اگر حضور عنصری واسط در محل ملاقات، چشم را آماده عبور از سطحی به سطح دیگر میکند دلیلی اجرایی نیز برای آن موجود است. در هر اتصال به دلیل تغییر جهت- تغییر مصالح و یا تغییر شکل سازهای، نقطه ضعفی به وجود میآمده است این نقطه ضعف میبایست با حضور چیزی اضافه تقویت شود همه این عناصر واسط یا به لحاظ بصری یا به دلیل سازهای دست به تقویت محل نقطه ضعف در اتصال دو سطح میزنند بدیهی است این حجم اضافه که نقش اتصال دهنده را ایفا میکند میبایست با سایر الگوهای فضایی و تزیینی ارتباطی منطقی برقرار کند. در این مقاله مهمترین انواع برخورد سطوح را با رایجترین عناصر واسط مورد بررسی قرار دادهایم.
فصل مشترک زمین و ساختمان
شاید محل اتصال نمای ساختمان به زمین مهمترین فصل مشترک دوسطح با دو مفهوم متفاوت از یک ساختمان باشد. برای این ملاقات سناریوهای متفاوتی نوشته شده است که میتوان به شرح زیر نام برد:
- ازاره آجری: این ازاره از یک حره خیلی ساده به ارتفاع 10 تا 20 سانتیمتر تایک قاب آجری تزئیندار به ارتفاع حداکثر 150 سانتی متر معمول بوده است.قابهای آجری معمولاً دارای تزئین بودهاند که تزئینات آجرکاری سطح و گاه با گره برجسته نیز رایج بوده است.
- ازارههای کاشی کاری: این ازارهها که معمولاً در قاب آجری قرار میگرفتند به صورت کاشی معرق و 7 رنگ و معقلی بنا را بر روی زمین مستحکم میساختهاند.
- ازارههای سنگی: این ازارهها که معمولاً درارتقاء تصور استحکام بسیار موفق هستند از طبیعی ترین فصل مشترکهای بنا با زمین میباشد. ازاره سنگی ابزار خورده که محل نشستن آن بر روی زمین پیش آمدگی مقعری داشته از سادهترین انواع ازاره سنگی میباشد. اما پلاکهای سنگی بزرگ با ابتدا و انتها مشخص و نقوش برجسته از جمله کاملترین اشکال طلاقی ساختمان با زمین بوده است. این شیوه اتصال به زمین در مورد ستونها به صورت پا ستون خود نمایی میکرده است.
تقاطع بنا و آسمان
اگر چه آسمان مفهومی انتزاعی است اما وقتی به بنا مینگریم انتهای بالایی بنا ابتدای آسمان است و به همین دلیل فصل مشترکی است بین بنا و آسمان و بدیهی است که معماران این محل ملاقات را به سادگی رها نمیکردهاند این برخورد را میتوان به شرح زیر دسته بندی نمود:
- حره چینی: حره چینی سادهترین برخورد ممکن با فصل مشترک بنا وآسمان است که آجرها به صورت خطوط عمودی و اندکی بیرون زده تر از سطح نما چیده میشوند این حرکت گاه تا چند پله تکرار میشود.
- آجر کاری: یکی از نمونههای مرسوم ختم نمای ساختمان یک بانه آجرکاری در زیر حرهچینی میباشد. که مجموعه متنوعی از آجرکاری های ساده و برجسته و معقلی و گره را شامل میشود. در نمونههایی که این سطح بسیار بلند و پر تزئین میباشد در واقع پوششی است برای آبروی پشت سر خود که در اواخر قاجاریه به آبروی لندنی مشهور شده بود.
- لبه سنگی: این نوع از ختم بنا با همان ایده حره چینی در بناهای سنگی مورد استفاده قرار میگرفته اما در دوره پهلوی اول گاه برای ختم نماهای آجری نیز مورد استفاده قرار میگرفته است.
- آجر لعابدار و کاشی: اگرچه استفاده از یک رج آجر پیشبر لعابدار در لبه انتهایی نماهای بناهای آجری به نام گلنو مرسوم بوده ولی به طور مشخص این شیوه در مورد نماهای کاشیکاری متداول تر بوده و در این صورت مکمل این آجرهای لعاب دار یک ردیف کتیبه کاشی کاری بوده است که گاه با خطوط بنایی به صورت معقلی و گاه با خط نستعلیق و ثلث بر روی کاشی هفت رنگ صورت میگرفته است.
- شیر سر: شیرسر یک تظاهر حجمی تکرار شونده در زیر پیش آمدگی بام میباشد که در معماری ایرانی از دورههای قدیم بسیار متداول بوده این تظاهر یک دستک تزئین شده است که به فواصل 30 تا 50 سانتی متری عمود بر سطح نما بیرون میآید تا بار پیشآمدگی سقف را به عهده بگیرد. اکثراً با مصالح چوبی و در برخی موارد با گچ و سنگ نیز اجرا شده و تزئینات پر تنوعی را در بر میگرفته در مواردی که بیرون زدگی سقف ازحد معمول بیشتر باشد این شیر سرها به صورت دوتایی و برروی هم کار میشده اند.
- شیروانی مارکوفی: این شیروانی که در دوره رضاشاهی مرسوم شده برای گم کردن آبرو به جای استفاده از آجر و یا سنگ از ورق فلز استفاده میکرده و با توجه به امکانات تزئینی فلز، لبه بیرونی شیروانی دارای انواع انحناهای تزئینی میشده است.
- برخورد دیوار به دیوار: برخورد دو دیوار با یکدیگر به دو صورت مقعر و محدب مورد توجه معماران قرار میگرفته در محل برخورد داخلی دیوارها که عموماً سطوح آنها از قابهای متوالی شکل میگرفت بوده عملاً دوقاب که به یکدیگر میرسیده تشکیل یک سطح پلهکانی را میدادهاند است در صورتی که این برخورد در حیاط ها و میادین بوده و بر روی قابها، تزئین نیم ستون وجود داشته درمحل برخورد یک ربع ستون شکل میگرفته است. شاید مرسومترین شکل فصل مشترک سطوح اتصال انواع قابها به یکدیگر بوده که این اتصال در برخی مواقع هویتی مستقل پبدا کرده ودر اکثر موارد به همان صورت ساده استفاده میشده است. در برخوردهای °45 نیز از منطق مشابهی پیروی میشده اما در برخوردهای محدب یعنی بیرون زده علاوه بر منطق برخورد دو قاب، پخ مدور و °45 نیز مرسوم بوده که به وسیله تزئیناتی پلهکانی و گاه با تزئینات مفصلتری چون مقرنس به لبه بالایی بنا متصل میشده است. جنس این تقاطعها عموماً متأثر از مصالح نما میباشد ولی نمونههای آجری با واسط سنگی در اواخر قاجار مرسوم شده بود.
اتصال دیوار به سقف:
اتصال دیوار به سقف با توجه به وجود 2 سازه قابی و طاقی در قالب دو گونه متفاوت قابل بررسی است.
الف: طاقی:
- اتصال ساده: با توجه به اینکه طاقهای ایرانی خود از هندسه دو قوس یپیروی میکنند قوس پایینی میتواند به عنوان واسط مطرح شود بنابراین برخورد قوس با دیوار بسیار ساده خواهد بود. اما در برخی نمونهها یک حره آجری یا یک ردیف قطار یا یک عقب رفتگی چنین وظیفهای را به عهده میگیرد. در مورد نشستن گنبد بر روی دیوار هم به دلایل سازهای و هم به دلیل اهمیت فضایی گنبدخانه این اتصال بسیار مفصل بوده و یک ردیف و گاه دو ردیف قوس حدفاصل گنبد و دیوار قرار میگرفتهاند.
ب: سازه قابی
در سازههای قابی دو نوع اتصال مشخص وجود دارد.
- گلویی: گلویی معمولاً یک قطاع ربع دایره است که بین دو سطح دیوار و سقف قرار میگیرد ولی در بسیاری از موارد بخشی از قطاع دایره نبوده و به قطاعی از بیضی نیز شبیه میگردد. در این گلوییها انواع گچبری و نقاشی قابل اجراست در مواقعی با خطاطی نیز پوشش داده میشود. تنوع اجرای گلویی در معماری ایرانی کمنظیر است.
- قطار: قطار نوعی مقرنس است که به صورت خطی در حد فاصل سطوح افقی و عمودی قابل اجرااست این قطار بندیها در فضاهای داخلی با گچ- نقاشی آینه کاری و یا ترکیبی از همه اینها قابل اجرا میباشد.
اتصال دیوار با در و پنجره:
اتصال سطوح دیوار با در و پنجره از داخل و خارج دارای منطقی متفاوت است در نمای خارجی معمولاً اتصال در و پنجره با نماهای آجری با یک قاب آجری برجسته انجام میشود.
این قاب دورتادور میچرخد و در اواخر قاجار و در دوره پهلوی اول در قسمت فوقانی از تزیین مضاعفی چون سنوری یا عناصری از معماری باروک و نئوکلاسیک بهره میبرده است. این قاب گاه به صورت سنگی نیز اجرا میشده است.
در دیوارهایی که سطوح کاشیکاری دارند نیز وجود یک برجستگی راه حل مناسبی است که با کاشی پوشش داده میشده. در اطراف درهای اصلی مساجد یک قاب برجسته با کتیبه نویسی مرسوم بوده است. در سطوح داخلی این عمل به دو صورت اتصال زاویهدار یا پخ انجام میشده است.برخورد سطوح مختلف با بافت مشخص مانند کاهگل سیمگل و گچ و خاک با یک سطح گچی نازک انجام میشود که اصطلاحاً شمشهگیری گفته میشود.
آنچه اشاره شد تنها نمونههایی رایج و حتیالامکان بدیهی در معماری ایرانی بوده و طبعاً حکم قانون در طراحی را نداشته است با این وجود تلاش شده تا خواننده از این پس با دیدن بناهای ایرانی به مفهوم تقاطع سطوح توجه نماید.
- این مقاله توسط پژوهشکده عمارت خورشید با همکاری فرامرپارسی- داود اسداله وش- آذر میرزایی- سارا امین و کاوه منصوری تهیه شده است.