Posted in :دپارتمان مرمت و حفاظت
Author:administrator
مارس 4, 2019
بدون دیدگاه
معماری ایرانی در سالهای حکومت قاجار دورانی را تجربه کرد که در تازیخ معماری ایران سابقه نداشت. این دوران که در تمام ابعاد سیاسی – اجتماعی و هنری به دلیل تماسهای رو به افزایش با حوزههای تمدنی غیر ایرانی به خصوص اروپا شاهد تحولات بسیار زیادی است. در معماری چنان پذیرایی مفاهیم خارج از حوزه فرهنگی ایران میگردد که از همان زمان تا کنون بحثهای زیادی را در مورد دستاوردهای معماری این دوره بوجود آورده است. چنانکه برخی از این دوره به عنوان دوران انحطاط نام برده و برخی از آن به عنوان دوره شکوفایی و نوآوری یاد کردهاند.
یکی از مهمترین موضوعات مورد اختلاف بین منتقدین معماری استفاده از عناصر و موتیفهای معماری اروپایی در این معماری بخصوص در نمای ساختمانها میباشد. در شهرسازی نیز مفهوم ابنیه برونگرا که نمایی رو به معابر عمومی دارند در این دوره به صورت جدی مطرح شده و سیمای شهرهای ایرانی به خصوص پایتخت و شهرهای بزرگ چون تبریز و اصفهان را دچار تغییر میکند.
برای بررسی تغییرات مفهوم نما در معماری قاجار میتوان این دوره را به سه قسمت یا زیر دوره تقسیم نمود. قسمت اول که ادامه معماری زندیه است و به الگوهای معماری ایرانی وفادار بوده و میتوان آن را ادامه و تکمیل مفاهیم و الگوهای معماری ایرانی دانست که تا انتهای دوره محمد شاهی یا ابندای حکومت ناصرالدین شاه قاجار میرسد.
در این دوره آثار بینظیر معماری ایرانی که ارزش آنها هرگز محل مناقشه نبوده چون مسجد آقا بزرگ کاشان- تیمچه امین الدوله یا ابنیه مربوط به همین دوره در مجموعه کاخ گلستان شکل میگیرد.
دربنای مسجد آقا بزرگ الگوهای فضایی چون حیاط هشتی ورودی گودال باغچه، گنبد خانه و گوشوارههایی با تقسیم سهتایی، شبستان و… همه بر اساس دستور زبان این معماری در جای خود قرار گرفته و نما نیز بیان کننده استقرارهای فوقالذکر است. گنبد خانه در محور اصلی است و نمای پر تاکید ایوان و گنبد شکیل که در نما دیده میشود همه حکایت از موقعیت و اهمیت این فضا دارند. تقسیمهای سهتایی علاوه بر نشان دادن مدول مورد استفاده در پلان و نما در این بنا در خدمت تکمیل نما قرار دارند حتی اگر عملکرد فضای پشت آن چندان پر اهمیت نباشد. مصالح آجری نما با تزئینات کاملاً الگویی با استفاده از آجرکاری سنتی، کاشی معقلی و معرق که نقشهای کلاسیک ایرانی چون گره را در بردارند نمای ساختمان را تشکیل میدهند. در واقع نما و پلان هر یک در نظای الگویی موقعیت آن یکی را بیان نموده و نما مفهومی در امتداد فضا است نه چیزی که جداگانه مورد بررسی و سپس طراحی قرار گرفته و به فضا الصاق گردد.
چنین مفهومی را چنانچه گفته شده هم در ابنیه مسکونی و هم عمومی میتوان مشاهده کرد. آنچه در این دوره موجب با ارزشتر شدن مفهوم نما میشود و مثلاً نمای مسجد آقا بزرگ را به صورت یک شاهکار معماری نمایش میدهد. به کار گیری موجز، به جا و با شکوه این مفاهیم است که طبیعتاً معماران خلاق موفق به چنین کاری میشدهاند و گرنه خلاقیت از جنسی که بعدها در دورههای بعد و به طور مشخص در معماری مدرن مطرح میباشد مورد توجه معماران نبوده است.
دوره بعد دوره ناصری است. این دوره که به دلیل مدت طولانی که 50 سال به درازا انجامید و رونق نسبی اقتصادی حجم زیادی از ساخت و ساز را در شهرهای ایرانی موجب شد. به دلیل آغاز ارتباطات گسترده با غرب منجر به آغاز تغیراتی شد که منظور این مقاله است ناصرالدین شاه اولین پادشاه ایرانی است که به اروپا سفر میکند و به شدت تحت تاثیر معماری اروپا و مخصوصاً ساختمانهای بلند مرتبه و تزئینات معماری آن قرار میگیرد. به دنبال این سفر هم تعداد بیشتری از دولت مردان و تجار مطرح ایرانی به اروپا سفر میکند و سوغات این سفرها تمایل به ساختمانهای اروپایی و تعدادی عکس و کارت پستال از این ساختمانهاست بدیهی است که عکس از نمای ساختمانها است بنابراین باید انتظار داشت تغییراتی که این نگرش تازه میتوانست به همراه داشته باشد در نمای ساختمانها جلوهگر شود. شاید بررسی سه بنا از این دوره برای نشان دادن این جریان مفید باشد.
اول: ساختمان شمسالعماره – این بنا که به دستور ناصرالدین شاه به عنوان یک بنای بلند مرتبه که در ایران سابقه نداشته ساخته شد و از عالیقاپوی اصفهان نیز بلندتر بود.حجم جدیدی از ساختمان راارائه میکرد که تا آن زمان سابقه نداشته و در واقع یکی از اولین ابنیهای است که از چهار چوب الگویی تخطی کرده و عناصری از معماری اروپایی را با احتیاط فراوان به خدمت گرفته که به شرح زیر میباشد.
برونگرایی ایجاد نما رو به خیابان ناصریه، استفاده از برج ساعت که از آن پس چنان رایج میگردد که پای خود را به مساجد نیز باز میکند، خالی بودن محور اصلی بنا که بدعتی بوده که تا آن زمان رایج نبوده در واقع گرایش اصلی در سازمان فضایی معماری ایرانی استقرار مهمترین فضا بر روی محور اصلی بنا و تاکید همه اجزاء بنابراین موضوع اصلی است در حالی که در نمای شمسالعماره از این نظم اصلی تخطی شده است. ایوان سه ستونه در دو طبقه بالای ساختمان و عدم استقرار دهانه بزرگتر بر محور حجم بنا همگی بدعتهایی جسورانهای است که معمار از آن بهره برده است شیروانی چهر طرفه که حجم کوچکتری با شیروانی چهار طرفه کوچکتری از آن بیرون زده که خود به الگویی برای ابنیهای که بعدها به کلاه فرنگی مشهور میشوند تبدیل میشود. با این وجود هنوز در جزئیات از الگوهای معماری ایرانی بهرهبرداری شده و تقسیمهای سهتایی، ایوان دو ستونه در طبقه پایین و کاشی کاری هفترنگ و معقلی در تزئینات بنا موجب میشود تا لحن بنا کاملاً ایرانی باقی بماند. بنای دوم مسجد سپهسالار است. معمار این بنا علیرغم تبعیت از اصیلترین الگوهای معماری ایرانی و پیگیری مفهوم تکامل در این مسیر نوآوریهای مهمی نیز از خود بر جای نهاده است. استفاده از تزئینات کاشی با نقش گل و بوته آن هم نه به صورت انتزاعی در قالب اسلیمی بلکه به صورت رئالیستی و از آن عجیبتر استفاده از تصاویری از کاخها، ویلاها و مناظر اروپا در کاشیهای هفترنگ که در آنها هندسه پرسپکتیو نیز رعایت شده به نظر میرسد کاشی کار مستقیماً از روی یک کارت پستال دست به طراحی و ساخت کاشی زده است.
بنای سوم ساختمان ملیجک است ساختمانهایی شبیه این ساختمان که در کنار مجلس شورای اسلامی در کنار مجلس شورای اسلامی است این بنا نمونه یک بنای کارت پستالی است.
ساختمان ملیجک که به ناچار میبایست برونگرا میبوده به جای الگوی کوشک در معماری ایرانی نشسته است. الگوی کوشک معمولاً با الگویی به نام چهار صفته ساخته میشده که از رایجترین الگوهای معماری ایرانی است که هم برای ساختمانهای درونگرا و هم برونگرا مورد استفاده قرار میگرفته است. فارغ از اینکه پلان و فضاهای داخلی این بنا کاملاً منطبق بر معماری ایرانی نیست اما آنچه اهمیت دارد تغییرات شدیدی است که در نما بوجود آمده و این بنا را به نقطه آغازی برای نوع خاصی از تحولات در نما تبدیل میکند. استفاده از ستونهایی با نظم کرنتی از نظمهای معماری یونانی، استفاده از گچ و گچبری در نمای خارجی با استفاده از تزئیناتی چون رشتههای گل که به صورت رئالیستی به کار گرفته شده است، استقرار پله به عنوان عنصری تزئینی در محور اصلی بنا، استفاده از سراهی به عنوان دستانداز آن هم با استفاده از گچ و از همه مهمتر استفاده از گچ و آجر نه با بیانی که بافت این مصالح القا میکند بلکه به عنوان مصالحی که میبایست بافت و ویژگیهای سنگ که در معماری اروپایی رایج بوده را القا کند. استفاده از فرمهای منحنی در این بنا نیز از دیگر بدعتهایی است که پس از این در معماری سالهای بعد رایج میگردد. نکته مهم اینجاست که معماری ایرانی برای پذیرش فرمهای منحنی در پلان مستعد نمیباشد و عناصر معماری ایرانی به پلانهای مدور به خوبی منطبق نمیگردند و این شکل از پلان را تنها در مقابر برجی و منارههای میتوان جستجو کرد که عملاً فاقد فضای درونی عملکردی می باشد.
آخرین مطلبی که در مورد تغییرات عمده این دوره در نمای ساختمان میتوان نام برد استفاده از سنتوری است که هم به شکل کلاسیک یونانی و رومی آن مورد استفاده قرار میگیرد و هم تغییر شکل یافته و ایرانیزه آن به عنوان سنتوری قاجاری این سنتوری در معماری پست مدرن در سالهای بعد از انقلاب به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت. از اولین نمونههای این عنصر معماری در نما میتوان به سنتوریهای بانگ شاهی، عمارت عشرت آباد و به صورت گستردهتر در دروازههای ورودی با روی ناصری اشاره کرد.
نکته با اهمیت در این دوره اینجاست که معماران ایرانی ناچار بودند این مهاجرت عناصر معماری را از طریق عکس و توصیف تجار و صاحب منسبان انجام دهند بنابراین طبیعی بود که شیوههای اجرا، سیستمهای سازهای و حتی فضاهای درونی تغییرات کمتری را بوجود بیاورند و تنها دخالت در روابط بین الگوهای فضایی در جهت انطباق با نما مد نظر بوده است.
دوره سوم مربوط به سالهای انقلاب مشروطه است و تا اولین سالهای حکومت پهلوی دوم نیز ادامه می یابد.
در این دوره گامهایی که در دوره ناصری با احتیاط برداشته می شد با جسارت بیشتری برداشته شد و حتی در بسیاری از موارد راه افراط نیز پیموده شد. سرستونها دیگر نه یونیک است و نه کرنتی، سنتوری هایی که تزئینات رئالیستی گل و گیاه و حتی سماور و حیوانات بر روی آن سنگینی می کند و فرمهای منحنی در پلان ساختمانها به وفور مورد استفاده قرار می گیرند پلکان حتی در نماهای رو به خیابان به عنوان جزئی از معماری مطرح می گردد.
یکی از ابنیه ای که متعلق به این دوره بوده و نمونه بسیار خوبی برای ویژگیهای این دوره می باشد نمای مجلس شورای ملی رو به خیابان بهارستان است که توسط استاد جعفرخان معمار در آخرین سالهای این دوره ساخته شده است با وجودی که مصالح نما تماماً از آجر می باشد اما در حره نهایی و تزئینات بالا و زیر پنجره ها با استفاده از آجر تراش و پیش بر دقیقاً آنچه را در اروپا با سنگ انجام می داده اند به اجرا در آورده است دو پیش آمدگر خلیجی به سمت میدان در دو طرف ورودی کاملاً غیر ایرانی بوده و پلکان عریض به عنوان شاخص معماری نما که در محور اصلی قرار میگیرد اوج تحولی است که از دوره قبل شروع شده بود تزئینات فلزی فرفوژه در پشت پنجره ها عنصری تزئینی است که رد آن را در سالهای آخر دوره دوم می توان جستجو نمود همین شکل برخورد با نما در بخش الحاقی ساختمان کتابخانه مجلس نیز به کار رفته است.
از نمونه های قابل بحث این دوره سردر باغ ملی است که آن هم منصوب به استاد جعفرخان بوده و کاملاً تداعی کننده معماری نئوکلاسیک اروپایی بوده و در جزئییات و تکنیکهای معماری ایرانی است.
جریانی دیگر از تغییر نیز در معماری ایرانی در سالهای انتهایی دوره قاجار شکل می گیرد. که مسیری متفاوت را طی می کنذ در این مسیر نما از نظم و الگوهای معماری سنتی تبعیت کرده در حالی که پلان از الگوها رهایی یافته و نما انعکاس روابط و فضاهای پلان می باشد این مسئله در ابنیه مسکونی به خصوص در تبریز به چشم می خورد و بعدها در دوره پهلوی دوم امکان نفوذ و شکل گیری پلانهای آزاد که از ویژگیهای معماری مدرن می باشد را فراهم می آورد.
نکته جالب توجه اینجاست که این دوره مصادف است با شکل گیری معماری مدرن در اروپا یعنی سه دهه ابتدای قرن بیستم این در حالی است که ابنیه معماری مدرن در طی این سالها هرگز توجه ایرانیانی را که به اروپا سفر می کردند جلب نکرده و این هنر نئوکلاسیک و باروک بود که تجار و دولتمردان ایرانی را شیفته خود کرد شاید شباهت فضای اجتماعی و سیاسی ایران با سده 18 و 19 اروپا موجب می شد تا هنر این دوره برای ایرانیان قابل درک باشد.
به هر حال معماران دوره قاجار با وجودی که خود مستقیماً با معماری اروپایی ارتباط برقرار نکرده بودند به دلیل تسلط به مفاهیم معماری و دسترسی به یک بیان معماری قوی بدون پرهیز از استفاده ار آنچه که به معماری ایرانی تعلق نداشت توانستند دست به التقاطی بزنند که از بسیاری جهات با ارزش و زیبا بوده و امروز ما خود را متعهد به حفظ و بازخوانی آن می دانیم.
دسته بندی
بستن