Posted in :Uncategorized @fa
Author:administrator
مارس 6, 2019
بدون دیدگاه
فضاهای آموزشی در دورههای مختلف تاریخی، همواره متأثر از مفهوم آموزش بوده است و از همین روست که در بررسی مدارس تاریخی و الگوهای فضائی آن، میبایست به مفاهیم آموزشی تأثیرگذار نیز توجه نمود {از همین روست که در بررسی مدارس تاریخی و الگوهای فضایی آن نمیتوان به مفاهیم آموزش بی توجه بود).
اگر چه در کتب مختلف، به پیشینه طولانی مدارس در ایران اشاره شدئه است و حتی کهنترین آنها را به تمدن ایلامی نسبت داداند، اما هیچ سند و مدرکی از الگوی کالبدی و ساختار معماری این مدارس به دست نیامده است. {تا بر مبنای آن بتوان به اظهار نظر در باب ساختار معماری آنها پرداخت).
کمبود اسناد در خصوص فضاهای آموزشی تا قرون اولیه اسلامی، ادامه دارد.اگر چه در کتاب مسیر تمدن و تعلیم و تربیت در ایران باستان، شرح مفصلی از انواع موضوعاتی که به کودکان {اعیان و اشراف) هخامنشی آموزش داده میشد، به رشته تحریر در آمده، اما نتیجه کلی این است که آموزش در مکان خاصی انجام نمیشده است، بلکه مفاهیم بیشتر از طریق پدران و به صورت سینه به سینه به فرزندان منتقل میشده است و هر خانواده یا عشیره در طبقه خود، با مفاهیم معینی روبرو بوده که همانها را به نسلهای بعدی خود میآموخته است.
{اگر چه در کتاب عصر زرین فرهنگ ایران، ریچارد فرای از وجود دیوانخانههای هخامنشی که به ارائه خدمات آموزشی به دبیران آینده میپرداختند، سخن گفته است، اما هیچ سند و مدرکی از ساختار معماری این مکانها ارائه نشده است}
{عدم وجود شواهد و مدارک متقن، بررسی ساختار فضاهای آموزشی در دوره پارتی رانیز با دشواریهایی همراه میسازد، اما شاید بتوان نخستین اسناد مورد اعتماد در خصوص مدارس اولیه را از دوران ساسانی مورد بررسی قرار داد.}
{ساختار تشکیلاتی و دیوانسالاری دولت ساسانی، خود با حضور طبقهای از دبیران کارآزموده میسر نبود، امری که منجر به پیدایش طبقهای جدید در ساختار کاستی و طبقاتی ساسانی گردید. بر مبنای مندرجات و توضیحات و ….. ، ساعات مشخص به تحصیل علم اختصاص داده شده بود}
اما شاید آنچه دوره ساسانی را بیش از هر چیز دیگر از جنبه آموزش از دیگر دوران حکومتی متمایز میساخت، طرح ریزی مجتمع دانشگاهی جندی شاپور بود. مکانی برای گرد هم آیی دانشمندان عصر که گفته میشود تا قرون اولیه اسلامی نیز فعال بوده و تنها پس از رونق یافتن بغداد و مدارس آن از بین رفته است. شاید برای درک بهتر و روشنتر شدن وضعیت فضاهای آموزشی در دوران باستان، شناخت روابطی که میتوان آها را تحت مفهوم عمومی آموزش قلمداد کرد، مثمر ثمر باشد.
برای ورود به این بحث، میبایست به این نکته توجه داشت که در جوامع کهن، به دلیل وجود نگرش اسطوره به همه شئون زندگی، همه هستی انسان در بستر دینی و یا آئینی حاکم بر جامعه، مورد ارزیابی و سنجش قرار میگرفت، به عبارت دیگر همه شئون زندگی در بستر دین و باورهای اسطورهای از پدیده تجلی مییافت، به گونهای که نمیتوان مرز یعنی میان اسطوره و دین، تصور نمود. کار و پیشه با آموزش و هنر و طبابت و فلسله همه در بستر دین، معنای حقیقی خود را مییافت و شاید از همین روست که از گذشتههای دور، فضائی خالص تحت عنوان مدرسه یا دانشگاه باقی نمانده است، چرا که اصولاً چنین فضایی به صورت مستقل هرگز وجود نداشته است. مراکز آموزشی، همان خانههان، کارگاهها و معابر بودهاند و استادان همان افراد خانواده، پیشهوران و روحانیون.
چنین شیوهای از آموزش، بیانگر این نکته است که رابطه استاد و شاگرد، در همه شئون علمی، فنی و مذهبی، رابطهای سینه به سینه بوده و فقدان خط و زبان نگارش به عنوان عاملی برای ارتباطات جمعی، امکان شکلگیری ارتباطی پیچیده و فراتر از رابطه استاد و شاگرد را دشوار میساخت.
با چنین توضیحی میتوان انتظار داشت که ریشه نخستین فضاهای آموزشی را میبایست در خانهها، کارگاهها و معابد مورد جست و جو قرار داد. با ورود اسلام به ایران و فرو ریزی نظام کاشی ساسانی و نیز تأکید ایدئولوژی جدید بر آموزش در این دوره موجب شد تا شکل جدیدی از آموزش در درون مهمترین عنصر شهر اسلامی- مسجد- در قالب حلقه درس پدید آید. این حلقه متشکل از یک استاد و تعداد زیادی دانش آموز (طلبه) بوده است. به گونهای که حلقه درس در زیر چشمه طاقها و در حد فاصل ستونها، شکل میگرفتند.
در قرن سوم هجری، با پدید آمدن مذاهب اصلی در عالم تسنن و وجود مذهب شیعه، مفهوم تفکیک مراکز هر یک از این مذاهب، شکل جدید به خود گرفته و بدین سان بود که نیاز به تفکیک فضای آموزش از مساجد احساس شد. {اگر چه بررسیهای تاریخی از پی ریزی مکانی با نام بیت الحکمه در دوره هارونالرشید، دارد اما این مرکز جایگاه تجمع علما و مترجمان بوده و کارکردی عمومی نداشت}. اگر چه برخی از مساجد به یک مذب تعلق داشت اما تدریس آنها در یک مسجد نیز ممکن بود. مساجد چهار ایوانی که در قرون پنجم و ششم پدید آمدند، الگوی مناسبی برای پاسخگویی به این نیاز فزاینده بود، چرا که ایوانها فضاهای تفکیک شده را فراهم میآوردند.
مفهوم تعلیم و تربیت عمومی، برای اولین بار در قرن سوم هجری توسط عبداله ابن طاهر، از سلسله طاهریان (علویان طبرستان)، که اولین حکومت ایرانی بعد از حمله اعراب بود، مطرح گردید. عبداله ابن طاهر با بیان این مطلب که “دانش را باید در دسترس شایستگان و ناشایستگان گذارد، دانش خود میتواند از خویش دفاع کند”، بر جنبه عمومی آموزش، تأکید نمود.
{با گسترش فضاهای آموزشی جدید و علاقه به کسب علم و معرفت که گاه، طلبهها و افراد حقیقتجو را از فرسنگهای دور به مراکز علمی شهرها، میکشانید نیاز به اسکان و وجود فضاهای اتاقی در مدارس، احساس شد}. بنابراین میتوان متصور بود که در پی حضور افرادی که از خانه و کاشانه خود بریده و به جت کسب علم به مدارس روی آورده بودند، مدارس و یا مساجدی که در آها، حلقههای درس تشکیل میشد، به فضاهای اقامتی نیاز پیدا کردند و این سرآغاز ادغام مجرهها و فضاهای آموزشی بود که با گذر زمان، به یکی از ارکان فضایی مدارس مبدل گردید.
{توجه به نکتهای اساسی در درک این ادغام، ضروری است}، در معماری الگوئی {که بر مبنای دیدگاه نگارنده، اساس و بنیان معماری ایران را پدید آورده است}، خلق فضا برای نیازی جدید به یکباره و به صورت آنی صورت نمیگیرد، بلکه نزدیکترین الگوی فضایی موجود به لحاظ عملکرد با تغییراتی لازم در روابط فضایی برای پاسخگویی به نیاز شکل گرفته، به کار گرفته میشود {به عبارت دیگر، معماری الگویی با نگاهی به دستاوردهای تاریخی خویش که در روندی تکاملی شکل گرفتهاند، به انتخاب الگوی پاسخده به نیاز جدید پرداخته و با اعمال تغییراتی در آن، الگوی متمایزی و نه الزاماً جدیدی را معرفی میکند}. این الگوی فضایی در کاروانسراها و سراها وجود داشته است. کاروانسراها دارای وجه اقامتی و سراها به عنوان محلی که در بسیاری از موارد، دارای عملکرد کارگاهی بودند، مورد توجه قرار گرفتند. بنابراین بسیار طبیعی بود که الگوی آشنای حجره در روابط فضائی سرا و یا کاروانسرا در مدراسی که قرار بوده تعداد زیادی طلبه را در خود جای دهد، مورد استفاده قرار گیرد. بعدها، مذاهب و فرقههای دینی برای تبلیغ خود از طریق سیستم وقف، مخارج این طلاب را نیز به عهده گرفتند که این امر در رونق گرفتن تحصیل و عمومیتر شدن آن، تأثیر بسیار بر جای گذاشت.
در قرن پنجم هـ.ق و در زمان حکومت سلجوقیان، خواجه نظام الملک طوسی دست به تأسیس مدارسی زد که به نام وی نظامیه لقب گرفت. به زودی، آوازه این مدارس در تمام محدوده حکومت سلجوقی بیشتر گردید و خود به عنوان الگویی برای مدارس متأخرتر شد {که از نظامیههای خواجه نظام، توسط خواتجه تاج الملک ساخته شدند و به تاجیه نام گرفتند}.
اگر چه هیچ نشانی از چگونگی این مدارس باقی نمانده است ولی همانقدر که تأسیس این مدارس در رشد و شکوفایی فرهنگ ایرانی تأثیر گذار بود، قطعاً ساخت مدارس را نیز، متحول گردید. نظامیههای بغداد، نیشابور و اصفهان از مشهورترین نظامیههای ایران سلجوقی بودند.
حداقل 18 مدرسه با نام نظامیه در تاریخ ثبت شدهاند. در این مدارس، بزرگانی چون امام محمد غزالی، ابوالمعالی عبدالملک ابن اله جوینی و ابوالقاسم قشیری تدریس میکردند. توصیفاتی که از نظامیه بغداد به جا مانده است، کیفیت این مدارس را نشان میدهد. ابن بطوطه که دویست سال پس از تأسیس، از نظامیه بغداد دیدن کرده است، آن را بی همتا دانسته است.
در المنتظم نیز آمده که نظامیه بغداد دارای فضای وسیع و ایوانهای بزرگ مخصوص اقامت فقها و مدرسان، مسجد، غرفه مخصوص و دربان، کتابخانه و مخازن مخصوص لوازم سوخت و روشنائی و دیگر مایحتاج بوده است. برای ساخت این مدرسه، بخش عظیمی از اراضی مسکونی و خانههای مسکونی شرق بغداد تخریب شدند. گفته شده است که خواجه نظام الملک، دویست هزار دینار از مال خویش را در راه مدرسه صرف کرد و سالانه 15 هزار دینار را به عنوان مقرری شاگردان، اختصاص داد.
از توصیفاتی چنین، میتوان نتیجه گرفت که ساخت مدارس در این دوره به بلوغ رسیده بود. حال این سئوال مطرح میشود که علوم محض و پزشکی و نجوم در کجا تدریس میشدند؟ در پاسخ به این سئوال باید یادآوری کرد که این علوم، هرگز از دین جدا نبودهاند، چنانکه ابوعلی سینا در اقدامی جالب توجه کتاب فلسفی و دینی خود را شفا و کتاب پزشکی خود را قانون، نام نهاد. از سوی دیگر، همه علمای دینی برای حل مسائل شرعی، نیازمند آشنایی با علوم پزشکی، ریاضیات و نجوم بودند. این پیوستگی چندان با علوم دینی در آمیخته شده بود که امروزه نیز در مسائل علمیه تداوم دارد.
مطالعه زندگینامه اندیشمندانی چون بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و دیگر بزرگان، بیانگر این نکته است که این علوم در محضر اساتید این رشتهها و به احتمال فراوان در خانههای آنان، تدریس میشد. همچنین نگاهی به وضعیت مکتبها که تا پیش از تأسیس مدارس نوین، عمومیترین نوع فضاهای آموزشی بودند، نشان میدهد که این مکتبخانهها در خانه اساتید و یا به اصطلاح عامیانهتر در خانه ملاها و گاه در مسجد و حتی دکانهای آنها تشکیل میشد.
از این رو میتوان مدارسی را یافت که الگوی فضائی خانه و نظام ارتباطی آن را داراست. حتی امروزه نیز چنین مدارسی را میتوان در بافتهای تاریخی یافت. در مواردی هم که شاگردان و طلاب نیاز به اقامت داشتند، الگوی حجره و خانه مسکونی با یکدیگر ترکیب شده و پاسخگوی نیاز اقامتی افراد بودند.
چنین مدارسی، عمدتاً به نام استادی که در آن تدریس میکرد یا بنیانگذار آن بود، نامیده میشدند. پس از حمله مغول، اگر چه بسیاری مراکز علمی به همراه کتابخانههای آنها، از میان رفت، اما ایرانیان، در کوتاهتری زمان، جریان جدید از دانش پژوهی را سامان داده و مراکز علمی بزرگی چون رصدخانه مراغه و شهرک دانشگاهی ربع رشیدی (عمدتاً از سوی وزرای ایرانی مغولان نظیر خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل اله)، ساخته شد. توصیفی که از ربع رشیدی میشود، مکانی چون دانشگاههای بزرگ امروزی را در ذهن مجسم میکند.
دسته بندی
بستن